مهیار مهیار ، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

مهیار جون مامان و بابا

مو قشنگ..............

امروز عسلمو كلي خوشگل كردم موهاشو سيخ سيخي كردم بعد حالت دادم و تافت هم زدم قيافت خيلي عوض شد و مردونه شدي فدات بشم كه ميخاي دل همه دخترا رو ببري مادر............ خودم واست يه دختر پيدا ميكنم مثل پنجه افتاب............(تمرين مادر شوهر بازي)!!!! نه بابا دلتو صابون نزن نميخام به اين زودي ولت كنم انشاا... خدا هم كمك كنه اول تحصيلاتت مهمه.......   خواستم ازت عكس بگيرم نميذاري كهههههههه انقدر ورجه وورجه كردي موهاتو خراب كردي   عزيزم ماشاا... از وقتي قدم گذاشتي تو 18 ماه تغييراتت خيلي محسوس شده هرروز كلمات جديد ميگي و منو خوشحالتر ميكني مثلا يكيش نونه همچين از ته دل ميگي كه ميخام بخورمت.............عزيز . بوس . و چن...
18 آذر 1390

جش جش...!

عزیزم قربون اون زبون کوچولوت برم که هنوز درست حسابی راه نیوفتاده امروز صبح که بیدار شدی من هنوز خواب بودم یهو دیدم یه انگشت نرم و گرم داره چشمامو ناز میکنه چشمامو اروم باز کردم و دیدم نشستی بالای سرم و داری بیدارم میکنی انقدر هم اروم ناز میکنی که ن÷رم و اروم زیر لب هم میگی جش جش(همون چشم!!!!!) الـــــــــــــــــــهی فدای حرف زدنت بشم که انقدر اروم میگی...یکم با چشام بازی کردی و پا شدیم رفتیم صبحونه بخوریم واست نیمرو درست کردم با نون لواش خشک!!!اخه عاشق قرچ قرچ جوویدنشی.با یه لیوان شیر بعد هم رفتی بالای مبل و از پنجره ماشینا رو نگاه میکردی و میگفتم ماشینا کوشن؟میگی اشین و انگشتتو میذاری رو شیشه... خیلـــــــــــــــــــــی...
12 آذر 1390

بعد 6 ماه...

عزیزم با شرمندگی عکسای یک سالگیه اتلیه رو الان میذارم منتظر بودم فایل اصلیش و بذارم که نشد و از عکسا عکس گرفتم.بهتر از هیچیه ولی ایشاا...مال دوسالگی تو حتما اصلشو میذارم نه بدلشو!!!!!!       یکمم عکسای قدیمی.... چیکار کنم نمیذاری ازت عکس بگیرم و میای دوربین و میگیری و خودت شروع میکنی عکس گرفتن!!!!   اینجا تازه سه چرختو دیدی و انقدر ذوق کردی که نگو دکمه شو میزدی و صدای حیوونا با آهنگ ÷خش میشد و تو ریسه میرفتی کللی هم فیلم گرفتم ...فدای خنده هات .... مهیار ممه ای...   اینجا هم محوطه هتل تو مشهده... الهی بمیرمم اینم بعد افتادنمونه نوک مماخت و پیشونیت قرمزه م...
8 آذر 1390

چی بگم ............

عسلم ماشاا.. هرروز داری بزرگ میشی و کارات  عجیب تر............ اخه من بهت چی بگم نمیگی یه وقت میافتی   ‌‌‌       اينم بازي بچه هاي امروزي يكم هم تلويزيون                       للللللللللل ...
5 آذر 1390

بابایی کجایی............

پسر گلم گفته بودم خيلي بابايي هستي ولي ديگه انقدر نه.نميگي ماماني حسوديش ميشه؟!!! ديشب بابات رفت تهران تا ماشين بخره و شب خونه نبود من و تو هم مثل هميشه تو اتاق تو و روزمين خوابيديم.نصفه هاي شب بود كه پاشدي و گريه كردي ...صبح ها كه از خواب پا ميشي ميري تو اتاق خواب ما و يكم هم پيش بابات چرت ميزني ولي نصفه شب نميرفتي...كه ديشب رفتي تو اتاق و رفتي رو تخت و شروع كردي به گريه و هيچجوري اروم نميشدي ميمي رم اصلا تحويل نميگرفتي         همچين چسبيده بودي به بالش بابات كه واقعا نميدونستم چيكار كنم .تا رفتم پليوري كه قبل رفتن عوض كرده بود و گذاشته بودم بشورمو اوردمو و پيچيدم دورت... با...
4 آذر 1390

18 ماهگیه پسر گلم.....

البته یکی دوروزی هست رفتی تو ١٨ ماه اخر این ماه یعنی ٣٠ ام واکسن داری و من از الان تو فکرشم که چیکار کنم!!! خدا رو شکر دستات یکم توپولیه و میشه به جای پا تو دست بزنیم ... ماشاا... هرروز داری بزرگ تز میشی و به شیطنتات اضافه میشه مثلا: حرف گوش کم تر شدی قبلا میگفتم مهیار دست نزن یا نرو عین خیالت نبود ولی الان حرفمو گوش میدی و چیزایی که نباید دست بزنی رو میشناسی و اول نگاه میکنی اگه من نباشم یا چیزی نگم بعد دستکاری میکنی!!!!! دستشویی که میکنی میری دم دستشویی و میگی اب باز(اب بازی)من موقع شستنت اینجوری میگم ابه(اب) بابا دد(مخصوصا کاپشنو که بیارم) اشی(ماشین) آپو(هاپو)من خیلی از این استفاده میکنم و به خرس و هاپو و اسب ابیت میگم!!...
2 آذر 1390
1